نوشته ای از آقای حسین مینایی

  • 1393/09/27 - 12:15
  • - تعداد بازدید: 4857
  • زمان مطالعه : 5 دقیقه

نوشته ای از آقای حسین مینایی

مقاله

جناب آقای حاج حسین مینایی از انقلابیون و مبارزین و داماد شهید حیدری
از این حقیر خواسته شد که در آستانه سی امین سالگرد شهادت آیت اللّه محمد علی حیدری نماینده حضرت امام خمینی (ره) و امام جمعه نهاوند و نماینده مردم نهاوند در اولین دوره مجلس شورای اسلامی خاطره ای را نقل نمایم.

البته این شهید بزرگوار در طول زندگی کوتاه و پر بار خود همیشه در حال مبارزه با ظلم و استبداد رژیم ستم شاهی بوده و در این راه شجاعت مثال زدنی داشت و به همین دلیل در طی دوران مبارزه هرگز خوفی به خود راه نداد. ایشان با افشاگری ها و روشنگری هایش جوانان نهاوند را به مبارزه علیه حاکمیت نامشروع شاه دعوت می نمود. به همین علت شهرستان نهاوند در مبارزات پیشگام سایر شهرها در منطقه لرستان و استان همدان و استان کرمانشاه بوده. در آبان سال 1357 پس از اینکه دولت نظامی ارتشبد ازهاری با فرمان شاه معدوم بر سر کار آمد، جوانان مبارز و انقلابی نهاوند مجسمۀ شاه را در میدان اصلی به زیر کشیده و سرنگون کردند. در واقع اولین شهری که در کشور اقدام به سرنگونی نماد طاغوت کردند، مردم نهاوند بودند، که این اقدام نتیجۀ سخنرانی ها و افشاگری های شهید حیدری بود. پس از این اقدام تعداد زیادی از کماندوها و تکاورهای ارتش به فرماندهی فردی به نام سرهنگ حسینی با دو فروند بالگرد برای سرکوب و دستگیری انقلابیون وارد نهاوند شدند و بیش از دو ماه در نهاوند مستقر بودند و طی این مدت عدّۀ زیادی دستگیر و به طور وحشیانه ای مورد ضرب و شتم قرار دادند، که چند نفر از جوانان به شهادت رسیدند و تعدادی نیز به شدت مجروح شدند. آنها حتی به خانه های مردم بی دفاع، یورش می بردند و ساکنان خانه ها را کتک می زدند و پس از جستجو و بازرسی منازل و از بین بردن وسایل زندگی مردم آنجا را ترک می کردند. سرهنگ حسینی فردی خشن، سختگیر و قصی القلب بود و از هیچگونه جنایتی فروگذار نمی کرد.

پس از مدتی از سوی مرحوم حضرت آیت اللّه طالقانی که به تازگی از زندان آزاد شده بودند یک گروه پزشکی برای مداوای مجروحین به نهاوند آمدند و به معالجه مجروحان و مصدومان پرداختند. شایان ذکر است که اختناق و خفقان شدیدی در شهر حاکم شده بود. نیروهای سرهنگ باتفاق نیروهای ساواک و شهربانی و ژاندارمری برای شناسایی و دستگیری مبارزین بطور دائم در شهر گشت زنی می کردند. پس از مدتی رئیس شهربانی نهاوند تغییر کرد و فردی به نام سرهنگ احتشامی از همدان به عنوان ریاست شهربانی نهاوند منصوب شد.. سرهنگ احتشامی فرد متعادلی بود و بیشتر از انقلابیون حمایت می کرد. بنابراین با آمدن ایشان فضای امنیتی شهر کمی بازتر شد. روز 16 دی ماه، شاه مخلوع از کشور فرار کرد. مأموریت گروه پزشکی حضرت آیت اللّه طالقانی خاتمه یافته بود و قصد داشتند به تهران مراجعت کنند. لکن قبل از آن قصد داشتند در مراسم ختم یکی از شهدای روستای گل زرد شرکت کنند. شهید حیدری نیز به اتفاق تعدادی از همراهان و آشنایان از جمله اینجانب، گروه پزشکی را همراهی فرمودند. به دستور شهید حیدری برای اینکه جو رعب و وحشت و اختناق در شهر شکسته شود و به مناسبت فرار شاه اظهار شادمانی شود. به وسیله سه دستگاه مینی بوس در تمام شهر دوری زده شد و با صدای بلند شعار زیر داده شد: « شب تاریک ملت روز گردید … خمینی(ره) عاقبت پیروز گردید» با این حرکت، مردمی که در خیابانها در حال رفت و آمد بودند با تکرار همین شعار ابراز شادمانی کردند. در همین حال سرهنگ حسینی معروف از ماجرا مطلع شد و به همراه افرادش در نزدیکی خروجی شهر راه را به کاروان بستند. شهید حیدری در مینی بوس جلوئی روی تک صندلی کنار راننده نشسته بودند مینی بوسها توسط نیروهای کماندوی سرهنگ حسینی محاصره شدند.اینجانب در مینی بوسی که شهید حیدری در آن بودند حضور داشتم کماندوها اقدام به تیر اندازی کردند. یکی از آنها گاز اشک آوری را به داخل مینی بوس پرتاب کرد. بلافاصله گاز اشک آور را به بیرون انداختیم. به همین دلیل کماندوها اقدام به ضرب و شتم سرنشینان مینی بوس نمودند. همۀ ما از ترس در کف مینی بوس خوابیدیم تا مبادا گلوله به ما اصابت کند. سرهنگ حسینی در جلو مینی بوس ایستاده بود و با یک قبضه اسلحۀ ژ-3 در مقابل شهید حیدری به سمت ایشان تیر اندازی می کرد. ما به ایشان التماس می کردیم که از روی صندلی جلو برخیزد و به عقب بیاید. لکن ایشان نه تنها قبول نکردند بلکه همان طور محکم و استوار نشسته و سرهنگ وحشی را با این کار تحقیر نمودند. در همین لحظات سرهنگ احتشامی رئیس شهربانی نهاوند خود را به محل رسانده و با مذاکره با حسینی او را متقاعد کرد تا همگی برای بررسی ماجرا به شهربانی نهاوند عزیمت نمایند. پس از اینکه به محل شهربانی رسیدیم شهید حیدری از جا برخاستند و ما با کمال تعجب مشاهده نمودیم زیر صندلی که حاج آقا نشسته بودند همانند آبکش سوراخ، سوراخ شده بود. عبا و قبای ایشان را رؤیت کردیم، مشاهده شد که بر اثر اصابت گلوله های شلیک شده بیش از 20 سوراخ روی عبا و قبای ایشان ایجاد شده بود، لکن بحمداللّه حتی یک گلوله هم به ایشان اصابت نکرده بود. این یکی از معجزات و امدادهای غیبی بود که با عنایت خداوند حادث شده بود و شجاعت و شهامت شهید حیدری که همه را متحیر و مبهوت کرده بود.در پایان با مداخله سرهنگ احتشامی ماجرا ختم به خیر شد و همه آزاد شدند و گروه پزشکی نیز پس از شرکت در مراسم ختم شهید، نهاوند را به مقصد تهران ترک نمودند.
  • گروه خبری : خبرها,یاد یاران
  • کد خبر : 52
کلمات کلیدی

نظرات

0 نظر برای این مطلب وجود دارد

نظر دهید

shahidheidari.com

مطالب، مقالات، خاطرات و عکس در خصوص شهید حیدری را به ایمیل زیر ارسال نمائید:.

address ایران، تهران

tel 09217311894

email info@shahidheidari.com

آخرین اخبار

آمار بازدید سایت

  • بازدید امروز : 408
  • کل بازدید : 358858
  • بازدیدکنندگان آنلاین : 1